نوشته شده توسط : نقره جات

در این مقاله به بررسی دو سنگ ارزشمند یاقوت سرخ و الکساندریت می پردازیم. برای اگاهی از نحوه خرید گردنبند یاقوت سرخ و خرید گردنبند الکساندریت و اطلاع از نحوه تشخیص سنگ اصل از تقلبی با ما همراه باشید...

خرید گردنبند یاقوت سرخ

یاقوت بعد از الماس و زمرد سومین سنگ قیمتی در عالم می‌باشد. معدن این سنگ قیمتی در ناحیه جگدلک واقع ۱۰۰ کیلومتری سرک (سرک واژه‌ای پشتو به معنی جاده) میان کابل و جلال‌آباد قرار دارد. خرید گردنبند یاقوت سرخ معمولاً درمیان سنگ مرمر سفید (چقماق) به شکل قرمز مختصر رنگ، قرمز، کبود و رنگ‌های سایر پیدا می‌شود. در بازار تجارتی افغانستان
پرونده:یاقوت سرخ را «اناری» و یاقوت کبود را بنام «لعل پیازی» یا «لعل بدخشان» می‌گویند.

از جمله معادن لعل در ولایت بدخشان ولسوالی اشکاشم محلی به اسم غران وجود دارد. یاقوت از گونه سنگ متحوله بوده و اندازه سختی آن ۹ می‌باشد. یاقوت از اکسید آلومینیوم در شرایط ویژه ساخته شده‌می باشد. رنگ سرخ این کانی را یاقوت و رنگ‌های سایر آن از قبیل: سفید، زرد، نصواری (سبز) و سایر رنگ‌ها را به اسم «کورندم» می‌نامند که در افغانستان و ایران از خویش نامهای محلی دارند. یاقوت در معادن بشکل پخته و خام یافت می‌شود. یاقوت پخته شفاف و نور متعلق به می‌گذرد. یاقوت خام شکننده بوده و شفاف نیست و ارزش بازرگانی ندارد به همین ترتیب رنگهای سایر نیز خام و پخته دارند. وزن ویژه این کانی ۴٫۰۰ ضریب شکست آن ۱٫۷۶۵ - ۱٫۷۷۰ می باشد؛ از این رو در برابر اثر ایکس موج اختصار و بلند پایداری نشان می‌دهد.
معدن یاقوت در کشورهای تایلند، برمه (میانمار)، سریلانکا و افغانستان هستی دارد. می باشدخراج این معادن از زمان‌های قدیم رواج داشته می باشد. چندی از تاریخ‌دانان ایرانی و عرب همچون اصطخری ۹۵۱ میلادی، الطالبی ۹۶۱ - ۱۰۳۸، ابن حوقل متوفی ۹۷۸ میلادی، المقصدی در سده دهم، ابوریحان بیرونی ۹۷۳ - ۱۰۵۰ و ابن بطوطه ۱۳۲۵ - ۱۳۵۴ میلادی در نوشته‌های خود از یاقوت بدخشان اسم برده‌اند. گفته می‌شود که نمونه‌ای از یاقوت افغانستان زیب تاج شهبانو انگلیس می باشد. دربار تیمورلنگ نیز با این یاقوت مزین بوده می باشد. این معادن در سده هفدهم در دسترس مغولان هند بود. در ۱۶۳۷ شاه جهان سلطان هند برای ساخت تاج محل از سنگ مرمر این معادن بهره‌گیری نمود.

در سال ۱۳۹۲ از معادن ولایت بدخشان یاقوتی به وزن ۲۰۰ قیراط خرید عقیق یمنی به دست آمد. این در حالیست که معادن جگدلک و غران بدخشان توسط دینامیت، چکش و کلنگ می باشدخراج می‌گردد و سنگهای آن به گونه رسمی و قاچاق فروخته می‌شوند.
یاقوت احمر احد از سنگهای قیمتی سنتی می باشد که از نظر محبوبیت و ارزش در رده‌ی آمتیست، یاقوت کبود، زمرد و الماس می باشد.

یاقوت احمر جز سنگ هایی می باشد که ویژگان آن از سوی ائمه و امامان ذکر شده می باشد.

سنگ ياقوت افضل انگشت های ديگر می باشد و قرآن کريم در سوره الرحمن بدان اشاره نموده می باشد.

خرید گردنبند الکساندریت

الکساندریت گرد از کمیاب‌ترین سنگ‌های جواهر موجود در بازار امروز محسوب می شود و یگانه از گونه‌های تغییر دهنده‌ رنگ کریزوبریل (سیکلوسیلیکات) می باشد.بر عکس نام این سنگ، کریزوبیل که به معنی آلومینات بریلیوم می باشد، در واقع به گروه معدنی بریل تعلق نداشته و در یک گروه معدنی مستقل دسته بندی می‌شود.

تاریخ کشف الکساندریت باره بحث می باشد که آن را به زمان امپراطوری روسیه نسبت می دهند.گفته می‌شود که این سنگ به اسم تزار روسیه، الکساندر دوم (1818-1881) اسم گذاری شده می باشد، اما خرید گردنبند الکساندریت بدست یک معدنکار فنلاندی به اسم Nils Gustaf Nordenskiold (1792-1866) کشف شده می باشد.هنگامی که Nordenskiold برای نخستین بار در 1834 الکساندریت را کشف نمود، در ابتدا تصور می‌شد که زمرد باشد، زیرا در معادن زمرد واقع در ناحیه اورال روسیه در تقرب رودخانه توکووایا کشف شده بود؛ این گونه بعد‌ها به عنوان گونه‌ در بر گیرنده کروم با قابلیت تغییر رنگ شناخته شد.
افسانه‌ها حاکی از این می باشد که کشف الکساندریت با رسیدن تزار آینده به سن قانونی همهنگام شده بود؛ به ناچار این سنگ با رنگ‌های تغییرپذیر قرمز و سبز باید به عنوان سنگ جواهر رسمی تزار امپراطوری روسیه به رسمیت شناخته می‌شد.

پدیده‌ تغییر رنگ در الکساندریت به عنوان «اثر الکساندریت» شناخته می‌شود؛ تغییر رنگ در پایین نورپردازی خاص، معمولا در روشنایی روز و روشنایی تابشی قابل تماشا می باشد.

الکساندریت جواهری چندرنگ می باشد؛ این سنگ رنگ‌های زمردی، قرمز، نارنجی و زرد از خویش اثر می‌دهد که با توجه به زوایای مختلفی که متعلق به نگریستن می‌شود تغییرپذیر می باشد.

خواص چندرنگی الکساندریت از توانایی تغییر رنگ منحصر به فرد آن کاملا متفاوت می باشد؛ به طور معمول، الکساندریت در روشنایی روز رنگ سبز زمردی و در زیر روشنایی خورشید انگشتر عقیق یمنی زیبا به رنگ قرمز تمشکی در می‌آید.الکساندریت در ضمن به رنگ‌های زرد و صورتی ظاهر می‌شود و نمونه‌های زیاد نادر آن با برش کوژ آثاری از سنگ‌های صیقلی (چشم گربه ای) را از خود اثر می‌دهند. تغییر رنگ «اثر الکساندریت» نتیجه‌ی جذب شدید نور در تقسیم زرد و آبی طیف رنگ می باشد.
الکساندریت از مونث معدنی به اسم chrysoberyl (کریسوبریل) ساختن شده می باشد که سختی این سنگ 8/5 می باشد.

ترکیب کیمیایی آن BeAl2O4 می باشد.
ضریب شکست روشنایی این گوهر 1.746 لغایت 1.775 می باشد

شکست مضاعف این سنگ0/008 لغایت 0/010 بوده و حائز وزن مخصوص 3/73 می باشد

اکثر کریزوبریل‌ها توسط رنگ آهن مشخص می‌شوند، ولی رنگ الکساندریت در نتیجه حضور کروم می باشد.

با تجزیه و تحلیل گونه شناسی و آزمایش ها مختلف، الکساندریت را می‌توان از سایر سنگ‌های همانند تشخیص داد؛ گونه‌های معمول کریزوبریل شدنی می باشد در بر گیرنده خرید عقیق یمنی عوامل رنگی کروم باشند، ولی در صورتی که توانایی تغییر رنگ را دارند، فقط کریزوبریل بوده و الکساندریت شناخته نمی‌شوند.

الکساندریت به ندرت در اندازه‌های کبیر یافت می‌شود. گونه‌های بیش از 3 قیراط زیاد نادر هستند.
 بزرگترین سنگ‌های جواهر برش خورده‌ی الکساندریت 66 قیراط دارد و در حال حاضر در واشنگتن، موسسه‌ی اسمیت سونیان D.C واقع شده می باشد

الکساندریت‌ها بیشتر در خرده سنتی همانند بیضی شکل، گرد، گلابی، مارکیز و برش‌های گنبدی یافت می‌شوند، اما به اشکال فانتزی همانند قلب و تریلیون نیز برش می‌خورند؛ به طور معمول برش کوژ نمی‌خورند، مگر اینکه دارای ویژگان صیقلی باشند.



:: بازدید از این مطلب : 640
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 25 مهر 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : نقره جات

توضیحی درباره فال ورق و فال قهوه

امروزه خیلی از مخاطبین فضای مجازی به دنبال این مقوله می باشند و دوره های طویل را در جستجوی یک فال خوب در این فضا سپری می نمایند. این حرف ها بی سند نبوده و تعداد دفعات جستجوی خیلی بالای این مطلب، ما را از پر مخاطب بودن آن آگاه کرده است.
ولی آیا این مطلب به دیدگاه شما نگران کننده می باشد ؟ این که بسیاری زمان شان را به این کار بدون بهره اختصاص می دهند ممکن است در نگاه اول بسیار نگران کننده به نظر برسد. در ذیل بیشتر در این مورد به بحث می پردازیم.
بایستی در شروع این را بگویم که واقعیت این می باشد که هر کس در حیات خویش بایستی فرصتی را به سرگرمی اختصاص دهد. در حیات پر مشغله و مشکل امروز در واقع دشوار که تنها زمان خویش را به کار اختصاص دهیم و فرصتی را برای آسایش بدن و جان مان قرار نمی دهیم. البته زمینه های مختلفی برای سرگرمی و تفریح وجود دارد که یکی از آن ها فال قهوه آنلاین و فال ورق آنلاین است. توجه نمایید که فال قهوه آنلاین می تواند تفریح خوبی باشد و وقت خیلی را از شما در لذت بگذراند. البته فال ورق آنلاین هم لطف دیگری داشته و ارزش امتحان کردن را دارد که از آن استفاده کنید.
ولی نکته ای که تمامی ی ما بایستی در کاربرد از مسائلی همچون فال قهوه آنلاین و فال ورق آنلاین بایستی مد نظر قرار دهیم این می باشد که نباید این ها روی مجرای اصلی زندگانی ما تاثیر بگذارند. اذن دهید با یک مثال این قضیه را مفصل تر بررسی می کنیم.

شعر عاشقانه اشعار عاشقانه

شعر عاشقانه: چگونه در خیابانها… (اشعار عاشقانه)

شعر زیر در ابتدا عاشقانه نمی نماید اما در ادامه از این شعر عاشقانهه کمال لذت را می برید.
چگونه در خیابانهای تهران زنده می مانم؟
مرا در خانه قلبی هست…با آن زنده می مانم
مرا در گوشه این شهر آرام و قراری هست (اشعار عاشقانه)
که تا شب اینچنین ایلان و ویلان زنده می مانم
هوای دیگری دارم… نفسهای من اینجا نیست
اگر با دود و دم در این خیابان زنده می مانم
شرابی خانگی دائم رگم را گرم می دارد
که با سکرش زمستان تا زمستان زنده می مانم
بدون عشق بی دینم، بدون عشق میمیرم
بدین سان زندگی کردم، بدین سان زنده می مانم
شعر عاشقانه: شعر از محمدمهدی سیار



:: بازدید از این مطلب : 693
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 19 آذر 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : نقره جات

اثرات بسیار موثر قصه گفتن
قصه گویی امروزه به یکی از روش های موثر درمان آلزایمر تبدیل شده است . قصه گفتن همانند یک تست هوش استاندارد برای تمرین دادن به ذهن ، تقویت حافظه و افزایش قدرت خلاقیت موثر می باشد . جالب است بدانید که قصه گفتن باعث افزایش تمرکز فرد بر روی نکات اساسی و مهم می شود . پس بنابر این در کنار انجام تست هوش استاندارد به قصه گویی برای خود بپردازید.شاید بسیاری خیال کنند که تست هوش استاندارد اثر بسیار بهتری بر ذهن کودک می گذارد و مدام برای او آزمون تست هوش انجام می دهند. این تصور درباره تست هوش آنلاین اشتباه است. کودک به قصه گویی نیز همانند آزمون هوش نیازمند است. باید این نیاز به قصه را همانند تست هوش استاندارد درک کنیم و برای او آن را فراهم کنیم. امیدوارم با این نکته متوجه شده باشید که هر نیازی را باید با یک پاسخ مناسبی رفع کرد و نمی توانیم بدون در نظر گرفتن نیاز های فکری مختلف کودک فقط از یک خوراک فکری برای رفع تمام نیاز های ذهنی او استفاده کنیم.یادتان باشد که نیاز های کودکان را به طور کامل برآورده کنید. بعضی از والدین بیش از حد به آزمون تست هوش و تست هوش استاندارد برای کودک خود اهمیت می دهند و سعی می کنند کتابهایی با محتوای آزمون هوش برا او فراهم آورند. باید گفت این رویه درستی نیست چرا که کودک به قصه های پر احساس نیز نیازمند است. درست است که تست هوش انلاین نیز می تواند به او کمک شایانی بکند اما این نباید به دیگر زمینه های زندگی وی لطمه ای وارد کند. بنابراین باید تمام نیاز های کودک از جمله ازمون هوش را برای او فراهم آوریم و از زیاده روی پرهیز کنیم.

در فال چوب شما اگر ” آ ب آ ” بیاید

در فال چوب ( فال ابجد ) شما این گونه آمد است که سعیت بر این باشد که ایمان خود به خداوند بلند مرتبه را افزایش دهی و آن چه که به آن انتظار و آرزو داری از خداوند بخواه . آگاه باش که به امید خداوند به زودی به آن چه که می خواهی می رسی و امورت سر و سامان می یاید و البته به این نکته هم باید توجه داشته باشی که با اراده ی خودت این اتفاقات خواهد افتاد . در انتهای فال ابجد یا همان فال چوب شما آمده است که در امنیت می باشی از آن چه که از آن هول و ترس داری به خدا توکل بورز .

 



:: بازدید از این مطلب : 418
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 19 آذر 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : نقره جات

داستان کوتاه طنز 931218

داستان های طنز

حداقل در داخل ایران به جرات می توان گفت داستان های خنده دار و طنز یکی از پر طرفدارترین انواع داستان ها هستند در این بخش می توانید خنده دارترین داستان های کوتاه و بلند طنز را مطالعه کنید:

برای مشاهده داستان های طنز کلیک نمایید

داستان آموزنده 931218

داستان های آموزنده

در کنار داستان ترسناک می توان داستان های آموزنده را در یک سطح از محبوبیت قرار داد ولی بی شک یکی از تاثیر گذار ترین انواع داستان ها همین داستان های آموزنده هستند از آن ها لذت ببرید:

برای مشاهده داستان های آموزنده کلیک نمایید

داستان ترسناک 9312182

داستان ترسناک : جاده شمال

یکی از دوستام تعریف می کرد که یک شب که داشت از روستای پدرش بر می گشته شهر تو جاده شمال نزدیکای اردبیل بوده که تصمیم میگیره از جاده قدیمی که با صفاتر بوده بیاد به خاطر همین مجبور بوده ک از وسط جنگل رد بشه!
دوستم ادامه این داستان ترسناک رو اینطوری تعریف کرد: من احمق حرف بابام رو باور کردم و پیچیدم تو خاکی 20کیلومتر از جاده دور شده بودم که ناگهانی ماشینم خاموش شد و هرکاری کردم روشن نشد که نشد.
وسط های جنگل، داشت شب می شد، نم نم بارون هم گرفته بود. اومدم بیرون یکمی با موتور ماشی سر و کله زدم دیدم نه میبینم، نه از موتور ماشین چیزی سر در میارم ک بتونم درستش کنم!!!(داستان ترسناک)
راه افتادم تو دل جنگل، راست جاده خاکی رو کرفتم و مسیرم رو ادامه دادم. بدجوری داشت بارون میومد. با یه صدایی برگشتم، دیدم یه ماشین خیلی آرام وبی صدا بغل دستم وایساد. منم اصلا معطل نکردم و فورا پریدم تو ماشین! اینقدر خیس شده بودم که به فکر اینکه توی ماشینو نیگا کنم هم نبودم.
وقتی روی صندلی عقب جا گرفتم، سرم رو آوردم بالا برای این که از راننده تشکر کنم ولی دیدم هیچ کسی پشت فرمون و صندلی جلو ماشین نیست که نیست!!! کم کم داشتم به خودم میمومدم که ماشین یهو همونطور بی صدا راه افتاد هنوز خودم رو جفت و جور نکرده بودم که تو یه نور رعدو برق دیدم یه پیچ جلو راهمون سبز شد! همه بدنم یخ کرده بود از ترس و سرما!!!(داستان ترسناک)
حتی نمیتونستم داد بزنم و ماشین هم همونطوری داشت می رفت وسط دره که تو ثانیه های آخر خودم رو به خدا اینقدر نزدیک دیدم که بابا بزرگ خدا بیامرزم اومد جلو چشمم قشنگ اشهد رو گفته بودم!!! تو ثانیه های آخر، یه دست از بیرون پنجره، اومد تو و فرمون رو پیچوند به سمت جاده من که هیچی نمیفهمیدم کلا داستانی شده بود عجیب !!!
ولی هر دفعه که ماشین به سمت دره یا کوه داشت می رفت ، همون دست میومد و فرمون رو به سمت جاده میپیچوند. از دور یه نوری رو دیدم و حتی یک ثانیه هم فکر نکردم !!! در ماشین رو باز کردم و خودم رو بیرون انداختم!!! اینقدر تند تند می دویدم که نفس نفس می زدم!!!(داستان ترسناک)
رسیدم به آبادی و رفتم توی قهوه خونه و ولو شدم رو صندلی. بعد از اینکه به هوش اومدم جریان رو برای بقیه تعریف کردم. وقتی داستان تموم شد، تا چند لحظه همگی ساکت بودند یک دفعه در قهوه خونه باز شد و دو نفر خیس خیس اومدن تو.
یکی از اون دو نفر رو به دوستش داد زد: حسن! حسن! نگاه کن این همون کودنی هست که وقتی ما داشتیم ماشین رو هل می دادیم سوار ماشین شده بود!!!

اینم یه جور داستان ترسناک بود دیگه!!! امیدوارم خوشتون اومده باشه و اگه از این داستان ترسناک نترسیدید حداقل خندیده باشید!!!

 

سعی داریم زیباترین و جالب ترین اس ام اس های صبح بخیر را برای شما عزیزان گردآوری کنیم تا هر روز صبح بتوانید یک اس ام اس صبح بخیر عاشقانه به عزیزان، نزدیکانتان و دوستانتان هدیه دهید :

صبح يعنى زیبایی ابراز عشق،
به آنهايي كه عاشقشان هستیم …
امروز به همه عشق بورز …
ببخش …
ايمان داشته باش..
ترس ها را از خود دور کن …
خدایت را صدا بزن..
امروز روز پیروزی توست به شرط خنديدنت ..
بخند…
تو در آغوش خدا هستی ….
صبح بخیر

صبح بخیر عاشقانه و ادبی

“صبح”
یعنی عطر گل یاس
که تمامی شب را پر کرده بود
و اکنون با نوازش حس بویایی ات
تو را بیدار می کند …
“صبح”
یعنی آغاز؛
شروع یک عبور
و پنجره یک سلام …
گوش فرا ده …
در نبض عاشقانه صبح
این سر برکت است که تو را نوازش می کند …
به آغاز سلامی کن  …
صبح بخیر

صبح آدینه بخیر بارانی

سلام …
طلوع صبحگاهت به شادابی باران…
و روزت به سفيدي برف زمستان
سلام …
صبح زیبای شما مملو از نام خدا…



:: بازدید از این مطلب : 371
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 7 تير 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : نقره جات

امیدوارم از شیوایی کلام و از زیبایی واژه های آهنگین مولانا لذت برده باشید. (شعر عرفانی)

اشعار عارفانه شعر عرفانی

شعر عرفانی : یکی دیگر از اشعار عارفانه از محمد ابراهیم باستانی پاریزی

یکی از اشعار عارفانه و عاشقانه پاریزی را با هم می خوانیم :

 

کاش که من بال و پری داشتم
جانب کویش گذری داشتم
آتش عشقش چو بجانم فتاد
سوخت اگر بال و پری داشتم
میزدم آتش به نهال حیات
گر نه امید ثمری داشتم
گلشن حسن تو ، که شاداب باد
منهم از آن چشم بری داشتم
رفتی از این شهر و نگفتی که من
شیفته ی در بدری داشتم
دل به رهش پر زد و میگفت باز
کاش که من بال و پری داشتم

امیدواریم از این دو شعر عرفانی زیبا لذت برده باشید.

پسر رفت توی همون پارک و توی همون صندلی که قبلا میشستن نشست تا دختر اومد پسر کلی حرف خوب زد اما دختر بهش گفت بس کن میخوام یک چیزی بهت بگم و دختر شروع کرد به حرف زدن دختر گفت من دو سال پیش یک پسر رو میخواستم که اونم بسیار منو میخواست یک سال تموم شب و روزمون با هم بود و بسیار هم دوستش دارم اما مادرم با ازدواج ما موافق نیست مادرم تو رو دوست داره از تو خوشش اومده اما من اصلا تو رو دوست ندارم همین چند زمان هم به خاطر خودت با تو بودم به خاطر اینکه نمیخواستم دلت رو بشکنم پسر همینطور مثل ابر بهار داشت اشک میریخت و دختر هم به حرف هاش ادامه میداد دختر گفت تو رو خداوند تو برو پی زندگی خودت من برات دعا میکنم که خوش بخت بشی تو رو خداوند من رو ول کن من کسی دیگه رو دوست دارم همین جمله دختر همینجوری تو گوش پسر میچرخید و براش تکرار میشد و پسر هم فقط گریه میکرد و هیچی نمیگفت دختر گفت من میخوام به مامانم بگم که تو رفتی خارج از کشور تا دیگه تو رو فراموش کنه تو هم دیگه نه به من و نه به خونمون زنگ نزن فقط دعا کن واسه من تا به عشقم برسم باز پسر هیچی نگفت و گریه کرد دختر هم گفت من بایستی برم و دوباره تکرار کرد تو رو خداوند منو دیگه فراموش کن و رفت پسر همین طور داشت گریه میکرد و دختر هم دور میشد تا اینکه پسر رفت و برای اولین دفعه تو زندگیش سیگار کشید فکر میکرد که ارومش میکنه همینطور سیگار میکشید دو ساعت تمام و گریه میکرد زیر بارون تا اینکه شب شد و هوا خنک شد و پسر هم بلند شد و رفت رفت و توی خونه همش داشت گریه میکرد دو روز تموم همینجوری گریه میکرد زندگیش توی قطره های اشکش خلاصه شده بود تازه میفهمید که خودش یک روزی به یکی که داشت برای عشقش گریه میکرد خندیده بود و به خاطر همون خنده بود که الان خودش داشت گریه میکرد پسر با خودش فکر کرد که هرگز نمیتونه دختر رو فراموش کنه کلی با خودش فکر کرد …

ادامه داستان عاشقانه غمگین (داستان زیبا)

تا اینکه یک شب دلش رو زد به دریا و رفت سمت خونه دختر میخواست تمام چیزا رو به مادر دختر بگه اگه قبول نمیکرد میخواست به پای دختر بیافته میخواست هرکاری بکنه تا عشقش رو ازش نگیرن وقتی رسید جلوی خونه دختر سه بار رفت زنگ بزنه اما نتونست تا اینکه دل رو زد به دریا و زنگ زد زنگ زد و برارد دختر اومد پایین و گفت شما پسر هم گفت با مادرتون کار دارم مادر دختر و خود دختر هم اومدن پایین مادر دختر شاد شد و پسر رو دعوت کرد به داخل اما دختر خوشحال نشد وقتی پسر آغاز کرد به حرف زدن با مادره برادر دختر عصبانی شد و پسر رو زد اما پسر هیچ دفاعی از خودش نکرد تا اینکه مادر دختر پسر رو بلند کرد و خون تو صورتش رو پاک کرد و پسر رو برد اون طرف و با گریه بهش گفت به خاطر من برو اگه اینجا باشی میکشنت پسر هم با گریه گفت من دوستش دارم نمیتونم ازش جدا باشم باز دوباره داداش دختر اومد و شروع کرد پسر رو زدن پسر باز دوباره از خودش دفاع نکرد صورت پسر پر از خون شده بود و همینطور گریه میکرد تا اینکه مادر دختر زورکی پسر رو راهی کرد سوی خونشون پسر با صورت خونی و چشم های گریون توی خیابون راه افتاد و فقط گریه میکرد اون شب رو پسر توی پارک و با چشم های گریون گذروند مادره پسر اون شب به تمام بیمارستان های اون شهر سر زده بود به خاطر اینکه پسرش نرفته بود خونه اما فرداش پسرش رو زیر بارون با لباس خیس و صورت خونی بی هوش توی پارک پیدا کرد پسر دیگه از دختر خبری پیدا نکرد همچنان هم وقتی یاد اون موقع میافته چشم هاش پر از اشک میشه و گریه میکنه هنوز پسر فکر میکنه که دختر یک روزی میاد پیشش و تا همیشه برای اون میشه هنوز هم پسر دختر رو بیشتر از خودش دوست داره الان دیگه پسر وقتی یکی رو میبینه که داره برای دوستی گریه میکنه دیگه بهش نمیخنده بلکه خودش هم میشینه و باهاش گریه میکنه پسر دیگه از اون موقع به بعد دل باخته هیچکس نشده خسته و دل مرده…. این  بود تموم داستان زندگی این پسر!!!

امیدوارم از خوندن این داستان عاشقانه غمگین (داستان زیبا) لذت برده باشید.



:: بازدید از این مطلب : 365
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 18 ارديبهشت 1395 | نظرات ()